هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سیار، کاروان، قافله
هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سَیار، کاروان، قافله
بچۀ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است. (برهان). بچۀ مرغ که ابتدای پرآوردن او باشد. (فرهنگ رشیدی). بچۀ جانوران پرنده که هنوز پرهایش کامل برنیامده و خوب پهن نشده باشد ومانند خار نمودار شوند. (غیاث اللغات) : سبزه نورسته تو گویی مگر بچۀ طوطی است که شد سیخ پر. امیرخسرو (از آنندراج)
بچۀ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است. (برهان). بچۀ مرغ که ابتدای پرآوردن او باشد. (فرهنگ رشیدی). بچۀ جانوران پرنده که هنوز پرهایش کامل برنیامده و خوب پهن نشده باشد ومانند خار نمودار شوند. (غیاث اللغات) : سبزه نورسته تو گویی مگر بچۀ طوطی است که شد سیخ پر. امیرخسرو (از آنندراج)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 144 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 144 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) : می نگردی مگر به بیغاره گرد صندوقهای سی پاره. سنائی. از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند. مجیرالدین بیلقانی. و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی). - سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) : جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است. صائب (از آنندراج)
پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) : می نگردی مگر به بیغاره گرد صندوقهای سی پاره. سنائی. از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند. مجیرالدین بیلقانی. و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی). - سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) : جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است. صائب (از آنندراج)
قافله. کاروان. (آنندراج) (غیاث). قافله. (از منتهی الارب). کاروان. (دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی 60) : یوسفی را که ز سیاره بصد جان بخرند بی محاباش بزندان مدر بازدهید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 165). لب تشنگان جان را سیارۀ حیاتی بل یوسفان دل را از چاه غم نجاتی. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 690). ، ستاره که بحرکت خودمتحرک باشد و آن هفت اند: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل. (آنندراج) (از غیاث اللغات). ستارگان هفتگانه که عبارت است از زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد و قمر که سیارات نامند و اسامی آنها جمعاً در این بیت است: هفت کوکب که هست عالم را گاه از ایشان نظام و گاه خلل قمر است وعطارد و زهره شمس و مریخ و مشتری و زحل. ؟ (از کشاف اصطلاحات الفنون). عالم چو یکی رونده دریا سیاره سفینه طبع لنگر. ناصرخسرو. تا کوکب سیاره هفت باشد یا گیتی ارکان چهار دارد. مسعودسعد. پی سپر جرعۀ میخوارگان دستخوش بازی سیارگان. نظامی. تو چون سیاره می شو میل در میل من آیم گر توانم خود بتعجیل. نظامی. چو سیاره دوید از هر طرف شاه تو گفتی در حجاب ابر شد ماه. نظامی. ای خداوند هفت سیاره پادشاهی فرست خونخواره. کمال الدین اسماعیل. گر تاختن بلشکر سیاره آورد از هم بیوفتند ثریا و فرقدان. سعدی. - از پشت سیاره زین فروکردن، شب به آخر رسیدن و صبح دمیدن. در مؤیدالفضلا به معنی کوتاه شدن شب. (آنندراج)
قافله. کاروان. (آنندراج) (غیاث). قافله. (از منتهی الارب). کاروان. (دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی 60) : یوسفی را که ز سیاره بصد جان بخرند بی محاباش بزندان مدر بازدهید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 165). لب تشنگان جان را سیارۀ حیاتی بل یوسفان دل را از چاه غم نجاتی. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 690). ، ستاره که بحرکت خودمتحرک باشد و آن هفت اند: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل. (آنندراج) (از غیاث اللغات). ستارگان هفتگانه که عبارت است از زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد و قمر که سیارات نامند و اسامی آنها جمعاً در این بیت است: هفت کوکب که هست عالم را گاه از ایشان نظام و گاه خلل قمر است وعطارد و زهره شمس و مریخ و مشتری و زحل. ؟ (از کشاف اصطلاحات الفنون). عالم چو یکی رونده دریا سیاره سفینه طبع لنگر. ناصرخسرو. تا کوکب سیاره هفت باشد یا گیتی ارکان چهار دارد. مسعودسعد. پی سپر جرعۀ میخوارگان دستخوش بازی سیارگان. نظامی. تو چون سیاره می شو میل در میل من آیم گر توانم خود بتعجیل. نظامی. چو سیاره دوید از هر طرف شاه تو گفتی در حجاب ابر شد ماه. نظامی. ای خداوند هفت سیاره پادشاهی فرست خونخواره. کمال الدین اسماعیل. گر تاختن بلشکر سیاره آورد از هم بیوفتند ثریا و فرقدان. سعدی. - از پشت سیاره زین فروکردن، شب به آخر رسیدن و صبح دمیدن. در مؤیدالفضلا به معنی کوتاه شدن شب. (آنندراج)